سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاهی به رهیافت های تاریخی در اندیشه امام خمینی(ره)

نگاهی به رهیافت های تاریخی در اندیشه امام خمینی(ره)

پژوهشگر: سید حسین فلاح زاده
علم تاریخ ، تاریخی طولانی دارد. این پرسش که گذشته و بخصوص گذشته بشری چگونه بوده است، همواره به عنوان یک سؤال بزرگ فرا روی انسان هر عصری قرار داشته است. حاکمی که می کوشید با پدید آوردن یک سنگ نبشته بر دامنه کوهی یا تهیه لوحی زرین و یا نگارش ختم نامه ای، خاطره خویش را جاودانه سازد، شبیه آنچه کسانی چون آریا یا داریوش و اردشیر و شاهپور در تاریخ ایران باستان کرده اند، گامی در این جهت می نهاد. همچنین، مورخ و نویسنده ای که هر چند خود در پیدایش حوادث عصرش نقش چندانی نداشت، اما با ثبت اخبار آن حوادث، در جهت جاودانگی آن می کوشید.
هرودوت (425 484 ق.م) که به عنوان پدر علم تاریخ شناخته شده است، به همان عصر طلایی یونان باستان (سده های هفتم و هشتم پیش از میلاد) تعلق دارد که کتاب او خوشبختانه باقی است. گزنفون، مورخ برجسته یونان باستان و صاحب آثاری چون "آناباسیس" و "کوروپدی" از شاگردان سقراط بود و در کنار کسانی چون افلاطون در محضر آن استاد بزرگ فلسفه یونان تلمذ می کرد و به همین جهت در کنار آثار فلسفی و تاریخی خویش ، کتاب "خاطرات سقراطی" را نیز به پاس حرمت استاد خویش نگاشت. علاوه بر تمدن یونان، در تمدنهای روم ، ایران باستان، مصر، چین، هند و... نیز علم تاریخ همواره شکوفا بوده و بزرگانی را بر سر سفره خود داشته است.

مخالفت با تاریخ

با وجود این، کسانی حتی با علم تاریخ مخالفت کرده اند. ابن اثیر در آغاز کتاب "الکامل فی التاریخ" می گوید: "من کسانی را دیده ام که خود را دانا و هوشیار می دانند و در دانش فرهیخته، اما با وجود این، تاریخ را مورد تحقیر و تمسخر قرار می دهند و از خواندن آن دوری می کنند و آن را لغو می شمارند و تصور می کنند که تنها سود تاریخ، در اختیار نهادن مقداری قصه و خبر است و آگاه شدن به حدیث ها و افسانه ها، حد نهایی آشنایی با تاریخ است." (1)
سپس خود در صدد پاسخگویی به این سخنان برآمده است:
"اما اینان که چنین می اندیشند، مغز را رها کرده و به پوست چسبیده اند و گوهر را خرمهره می دانند. ولی کسی که خداوند به او طبعی سالم داده و به راه راست هدایت شده است، می داند که تاریخ سود بسیار دارد و منافع دنیایی و آخرتی آن بی اندازه است." (2)
بی تردید، برخی از همین مخالفتها بود که سخاوی (902 831 هـ.ق) را به تألیف کتاب "الاعلان بالتوبیخ لمن ذم اهل التاریخ" وادار کرد.

تاریخ و اندیشمندان

اما از این مخالفان اندک که بگذریم شمار اندیشمندان و عالمانی که علاوه بر رشته علمی خویش به تاریخ نیز توجه کرده اند، کم نیست. تقریباً بیشتر محققان شاخه های مختلف علوم اجتماعی و انسانی، به تاریخ توجه داشته اند.
مرحوم مدرس در این باره می گوید: "تاریخ نویسان ما باید همه امکانات را داشته باشند که کوله پشتی خود را بردارند و در تمام دنیا بگردند و ملل موفق و ناموفق را مورد مطالعه و تحقیق قرار دهند. نقاط قوت و ضعف آنان را دریابند و بیاورند و با اوضاع ملت و مملکت خود مقایسه کنند و بگویند و بنویسند." (3) "تاریخ اسلام مخصوصاً تاریخ اسلام در ایران باید با همت علمای مملکت ما بازنویسی شود. حتی اگر یک کرور یا صد کرور هم هزینه گردد، مفید فایده و مؤ ثر است."(4) "تاریخ ما آورندگان عقاید دهری و بلشویکی را از درون مرزهای شمالی ما، مجاهدان و آزادی خواهان و یاوران جان نثار مشروطه خواندند که با دست و دلبازی خانه و زندگی شان را گذاشته و برای آزادی ملت ایران آمدند. چون از این دوره تاریخ ما کلمه های "تعقلون"، "تعلمون"، "تفعلون" یا "اولوالالباب" با سرانگشت به زبان زده اساتید فن پاک شده بود، نتوانستیم بفهمیم که این دایه های دلسوزتر از مادر چه نوزاد شروری را آورده و در میان نواحی شمال و شمال غربی ما رها کرده است." (5)
آیه? ا... مدرس حاضر شد روزانه هشت ساعت برای بازرگانی در نجف کار کند تا او در ازای آن، کتاب "سفرنامه شاردن" را که هنوز به فارسی و عربی ترجمه نشده بود، برایش بخواند. آن مجاهد خستگی ناپذیر که به اهمیت دانش تاریخ در بالا بردن سطح آگاهی متفکران و عالمان پی برده بود، می کوشید تا درس تاریخ را در ردیف درسهای اصلی حوزه های علمیه بگنجاند، هر چند موفق نشد: "با این عقیده، به استادان حوزه های نجف خیلی اصرار و استدلال کردم که تاریخ را یکی از درسهای حوزه های علمی در بخش دروس خارج قرار دهند، ولی قبول نکردند و اشتباه کردند."

امام خمینی(ره) و رویکرد تاریخی

علم تاریخ در اندیشه امام خمینی(ره) جایگاه بلند مرتبه ای داشت و ایشان با وجود اشتغال به فقه، اصول، فلسفه، عرفان و... به دانش تاریخ نیز توجه فراوانی داشته اند. درست همانگونه که چهره ادبی امام(ره) بر عموم مردم تا رحلت ایشان پنهان بود و افراد محدودی از اشعار گرانبهای ایشان با خبر بودند، می توان گفت که تاریخ اندیشی امام (ره) نیز تا حدود بسیاری بر همگان پوشیده مانده است.
قبلاً باید به این سؤ ال پرداخت که امام خمینی(ره) چگونه با تاریخ پیوند خورده است؟

فایده و عبرت آموزی تاریخ

امام(ره) به دانش تاریخ به عنوان یک سرگرمی یا قصه و افسانه نمی نگریست، بلکه تاریخ در اندیشه ایشان عامل رشد و آگاهی و مایه عبرت بود.
"تاریخ و آنچه به ملتها می گذرد باید عبرت باشد برای مردم، از جمله تاریخ عصر حاضر، ببینیم که چه شد که یک چنین قدرتی از بین رفت. دولتها ببینند که برای چه این طور منهدم شد یک چنین قدرتی و اجزای دولتی ادارات ببینند که چه شد قضیه و موجب عبرت همه باشد." (8)
امام(ره)، تاریخ را سرمشق و الگوی زندگی و مبارزه می دانست:
"وظیفه ماست که این مطالب را تذکر بدهیم، طرز حکومت اسلامی و روش زمامداران اسلام را در صدر اسلام بیان کنیم. بگوییم که دارالاماره و دکه?القضای او در گوشه مسجد قرار داشت و دامنه حکومتش تا انتهای ایران و مصر و حجاز و یمن گسترش داشت. متأسفانه وقتی حکومت به طبقات بعدی رسید، طرز حکومت به سلطنت و بدتر از سلطنت تبدیل شد. باید این مطالب را به مردم رسانید و آنان را رشد فکری و سیاسی داد." (9)
نگاهی به رهیافت های تاریخی در اندیشه امام خمینی(ره)

امام و تاریخ اسلام

از جمله دوره های تاریخی که امام خمینی(ره) عنایت وافری بدان داشته اند، تاریخ اسلام و تحولاتی است که در آن عصر پدید آمده است. امام مبنای قیام خویش را، قیام رسول اکرم(ص) و شمشیر زدن آن حضرت در راه تبلیغ پیام الهی خود و زدودن موانع آن، منتسب کرده اند. به نظر می رسد نامه امام(ره) به گورباچف نیز بی تأثیر از نامه نگاری پیامبر(ص) به سران دولتهای بزرگ عصر خویش نبوده است: "خود رسول اکرم(ص) به طوری که مکتوبشان در "صحیح بخاری" مضبوط است و آن طور که تاریخ ضبط کرده است، ایشان چهار مکتوب مرقوم فرمودند به چهار امپراتور؛ یکی ایران، یکی روم، یکی مصر، یکی حبشه." (10)
امام به پیدایش جریان انحراف در تاریخ اسلام و افتادن قدرت به دست امویان وقوف کامل داشت و بر آن تأسف بسیار می خورد و در موارد متعددی به این انحراف می پرداخت و به گمان ما این سخن امام که "مبادا انقلاب به دست نااهلان افتد" ناظر به همان انحراف در تاریخ اسلام می باشد.
امام در رابطه با علی بن ابیطالب(ع) و علت سکوت نخستین آن حضرت، پس از رحلت پیامبر(ص) و سپس تلاش ایشان برای تشکیل حکومت اسلامی چنین اظهار نظر کرده اند: "از اول ظهور اسلام، مسلمین حافظ دین مبین اسلام بوده اند. حتی برای حفظ دین از حق خود می گذشتند. حضرت امیرالمؤ منین(ع) با خلفا همکاری می کردند، چون ظاهراً مطابق دستور دین عمل می نمودند و تشنجی در کار نبود، تا موقعی که معاویه روی کار آمد و از طریقه و روش خلفا منحرف گشته و خلافت را به سلطنت مبدل نمود. در این موقع، حضرت ناچار شد قیام کند؛ زیرا روی موازین شرع و عقل نمی توانستند معاویه را یک روز بر مقام خلافت پایدار ببینند." (11)
امام خمینی(ره) درباره امام حسن(ع) و صلح آن حضرت با معاویه نیز فرموده اند: "معاویه یک سلطانی بود در آن وقت، حضرت امام حسن بر خلافش قیام کرد. در صورتی که آن وقت همه با آن معاویه بیعت کرده و سلطانش حساب می کردند. حضرت امام حسن قیام کرد تا آن وقتی که می توانست. وقتی که یک دسته علاف نگذاشتند که کار را انجام دهد با آن شرایط صلح کرد که مفتضح کرد معاویه را. (12)
قیام امام حسین(ع) و حادثه عاشورا نیز به طور گسترده مورد توجه امام(ره) قرار گرفته است. اما برخلاف توجه معمول دیگر روحانیون به این حادثه که جهت ذکر مصیبت بدان می پردازند امام همواره می کوشد تا از این حادثه درس گرفته و آن را نیز مبنای درک خویش از رفتار ائمه و قیام انقلابی خود قرار دهد و در ضمن به برخی نظرهای موجود درباره آن حضرت، پاسخ گوید: "سیدالشهدا به حسب روایات ما و به حسب عقاید ما، از وقتی که از مدینه حرکت کرد می دانست که چکار دارد می کند. می دانست که شهید می شود. قبل از تولد او اطلاع داده بودند به حسب روایات ما. وقتی که آمد مکه و از مکه در آن حال بیرون رفت ، یک حرکت سیاسی بزرگی بود که در یک وقتی که همه مردم دارند به مکه می روند، ایشان از مکه خارج می شود. این یک حرکت سیاسی بود. تمام حرکاتش حرکات سیاسی بوده، اسلامی سیاسی و این حرکت اسلامی سیاسی بود که بنی امیه را از بین برد."(13)
سیره و رفتار سایر ائمه معصومین نیز از نگاه تاریخی امام پنهان نمانده است:
"همین طور ائمه معصومین(ع) قیام کردند، ولو با عده کم تا کشته شدند و اقامه فرایض نمودند و هر کدام می دیدند قیام صلاح نیست در خانه می نشستند و ترویج می کردند." (14)

امام و تاریخ ایران

گذشته از تاریخ اسلام، امام به عنوان یک ایرانی به تاریخ کشور خود نیز توجه داشت و تحولات آن را مورد مطالعه قرار داده بود. امام علاوه بر تاریخ ایران در دوره اسلامی، به تاریخ ایران باستان نیز نظر داشتند و در کتاب "کشف الاسرار" خود راجع به فرقه مزدکیه که در دوره ایران باستان و در عصر ساسانیان ظهور کرده اند و همچنین پیرامون آتشکده ها، می نویسند:
"مزدک در زمان قباد پدر انوشیروان ظاهر شد و قباد را به دین خود دعوت کرد. او نیز قبول کرد و انوشیروان او را کشت. اینها نیز آرای عجیبی داشتند. از جمله آن است که به دو اصل قدیم قائل بودند و از او نقل است که می گفت: خدای من در عالم بالا بر کرسی نشسته، مانند نشستن خسرو در عالم پایین و در پیشگاه او چهار قوه است: قوه تمیز، فهم، حفظ و سرور، چنانکه در پیشگاه خسرو چهار شخص است: موبدان، هربد اکبر، اسپهبد و رامشگر... و طوایف مجوس، آتشکده ها برپا کردند. اول آتشکده ای که بنا شد فریدون بنا کرد در طوس. پس از آن به نوبت در بخارا و سجستان و در مشرق چین و در فارس آتشکده هایی بنا شد و اینها قبل از بروز زردشت بود. او نیز در نیشابور و غیر آن آتشکده هایی بنا نهاد."(15)

پی‌نوشت‌ها:

برگرفته از فصلنامه تخصصی قبسات
1- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 1 ص 6.
2- همان، ص 7.
3- مجله حوزه، ش 88، ص 64.
4- همان، ص 66.
5- همان، ص 69.
6- همان، ص 63.
7- همان، ص 63.
8- در جستجوی راه از کلام امام، دفتر شانزدهم، ص 40.
9- همان، دفتر بیست و یکم، ص 152.
10- صحیفه نور، ج 1، ص 118.
11- همان، ص 16.
12- همان، ص 173.
13- صحیفه نور، ج 18، ص 140.
14- پیشین، ص 16.
15- کشف الاسرار، ص 330
16- در جستجوی راه از کلام امام، همان، ص 36.
17- همان، ص 245.
18- در جستجوی راه از کلام امام،همان، ص 37.
19- همان، ص 60.
20- همان، ص 77.
21- همان، صص 70،69.
22- همان، ص 210.
23- همان، ص 84.
24- همان، صص 129 و 123 و 122.
25- کشف الاسرار، ص 276

منبع:آفتاب http://www.aftabir.com